بود شیخی شیعیان نشناخته
با رئیسی از قفا برخاسته
فرصتی آمدبرای انتخاب
کرده مردم برکسِ دیگرحساب
منتظربوده که تا غوغا کنند
برده آرامش هیاهوها کنند
راه افتادند در شهرو دیار
کرده باخود عدّه ای را یارِ غار
خطّشان این بودبرهر مردو زن
همرهی کردن ،خیابان آمدن
هرکه با ما بودبا او باش تو
غیرِ او را تو بخوان اوباش، تو
هرکسی را که نشانت میدهند
یا علامت رویِ نامش مینهند
ضربه ای باحرف ،یا تیری زده
گرکه عالِم بود ،تدبیری زده
کن شروع از غیبت ،او را جان بگیر
تو کمک از حربۀ بُهتان بگیر
مطمئن باش او دگر خود مُرده است
حرفِ غیبت آبرو را برده است
از برایِ هرگروه و طایفه
راهها بسیار ،قدرِ عالمه
میشوی تو همدمِ مخصوصِ ما
میشوی همراهِ ما ،مجلوسِ ما
الغرض ،شد فتنه و غوغا شده
دوستان چون دشمنی دانا شده
طرحِ امریکا وَ پولِ شیخ ها
گشته همراه و تیولِ شیخ ها
جایِ حُرمت ها سیاهی کاشتند
بذرِ زشتی با تباهی کاشتند
بوده در خواب و خیالِ دورها
شرمگین بوده زِ دستِ نورها
بود یاران دوستانِ بیخرد
امتحانی بودو آنان گشته رد
غافل از این مردمان بینظیر
اهلِ دل ،هوشیار،مردو زن بصیر
میکنند هر فتنه ای آنان زِ جا
گشته ثابت بارها و بارها
داده پیغام ابتدا با گفته ها
با سکوت ،ایما،اشاره،نکته ها
نیک و بد میماندو نوعِ عمل
مانده برجا علّت و نوعِ علل
فتنه گر ،آنان که همراهش شوند
بی اصالت تر زِ امریکا ، بدند
روز می آید وَ شب در میرود
روزگار تلخ هم سر میرود
بادِ تغییرات می آید زِ راه
فتنه با فتنه گران در قعرِ چاه
کارکردن با تنِ زارو نزار
بهتر است از ظلم براهلِ دیار
این دو روزِ عمر ما خواهد گذشت
آفتابِ عمر ها باید گذشت
الغرض ،یک چندروزی چون گذشت
آمد از سویِ خلایق ضربِ شصت
روزِ دیماه آمدو روزِ قرار
روزِ سرکوبِ کسانِ جیره خوار
9 زِ دِی آمد و جاری شد ، روان
برد با خود فتنه وَ اصحابِ آن
فتنه خورد از مردمِ ایران شکست
فتنه گرها را زمانه بست دست
یک اشاره بودو باقی کارها
دیده دنیا حرکتِ ما بارها
ظاهراً پایانِ ره آمد پدید
فتنه گر سرکوب در اینجا شدید
پافشاری کرد ملّت بس بزرگ
تاکه رو شد دستها از سویِ گرگ
گرگ اکنون لافِ یاری میزند
حرف مهرو دوستداری میزند
هرکه گولش خورد حتماً مرده است
دوستی با گرگ عقلش برده است
ما که برجا مستقرّو برقرار
بوده ، با آنها نداریم هیچ کار
فکرِ خود بوده وَ خاکِ خویشتن
جمعِ ما محکم همه از مردو زن
با کمِ خود ساخته بسیارها
میکنیم از وحدتِ خود کارها
در طیِ تاریخ عالم دیده است
خلقِ ایران خلقِ دنیا دیده است
گولِ شیطان را نخواهد خورد او
بارِ او هرگز نخواهد برد او
هرچه میخواهیم با دستانِ خود
ساخته ،داده به فرزندانِ خود
نوکری از ما همیشه دور باد
چشمِ بدخواهِ مسلمان دور باد
کافران با دوستانِ کافران
در تلاش و مکر هستند هر زمان
ما موحّد بوده اهلِ باوریم
با بدان بد بوده برحق یاوریم
خاکِ ما این پاک میراثِ کهن
گشت بر بسیار دشمنها کفن
عزّتِ ایران و ایرانی به جاست
سینه هایِ پاک جایِ نامِ ماست
نسلِ ما کرده امانت را ادا
حفظ کرد ایرانِ زیبا از بلا
هست اکنون دورۀ نسلِ جدید
تا پدید آرد زِ خود فصلِ جدید
چشمِ دنیا خیره ،ازما خیره تر
سرفرود آرند ابناء بشر
کشورِ ایران چو خورشیدِ زمان
کرده آقائی به دنیا این زمان
راهِ آقائی تلاش و کوشش است
کاهشِ مصرف و نشرِ دانش است
کشورِ ایران و فرزندانِ آن
جاودانِ جاودانِ جاودان
احمدیزدانی(کوتوال) کن شروع با غیبت او را جان بگیر تو کمک از حربۀ بهتان بگیر
با رئیسی از قفا برخاسته
فرصتی آمدبرای انتخاب
کرده مردم برکسِ دیگرحساب
منتظربوده که تا غوغا کنند
برده آرامش هیاهوها کنند
راه افتادند در شهرو دیار
کرده باخود عدّه ای را یارِ غار
خطّشان این بودبرهر مردو زن
همرهی کردن ،خیابان آمدن
هرکه با ما بودبا او باش تو
غیرِ او را تو بخوان اوباش، تو
هرکسی را که نشانت میدهند
یا علامت رویِ نامش مینهند
ضربه ای باحرف ،یا تیری زده
گرکه عالِم بود ،تدبیری زده
کن شروع از غیبت ،او را جان بگیر
تو کمک از حربۀ بُهتان بگیر
مطمئن باش او دگر خود مُرده است
حرفِ غیبت آبرو را برده است
از برایِ هرگروه و طایفه
راهها بسیار ،قدرِ عالمه
میشوی تو همدمِ مخصوصِ ما
میشوی همراهِ ما ،مجلوسِ ما
الغرض ،شد فتنه و غوغا شده
دوستان چون دشمنی دانا شده
طرحِ امریکا وَ پولِ شیخ ها
گشته همراه و تیولِ شیخ ها
جایِ حُرمت ها سیاهی کاشتند
بذرِ زشتی با تباهی کاشتند
بوده در خواب و خیالِ دورها
شرمگین بوده زِ دستِ نورها
بود یاران دوستانِ بیخرد
امتحانی بودو آنان گشته رد
غافل از این مردمان بینظیر
اهلِ دل ،هوشیار،مردو زن بصیر
میکنند هر فتنه ای آنان زِ جا
گشته ثابت بارها و بارها
داده پیغام ابتدا با گفته ها
با سکوت ،ایما،اشاره،نکته ها
نیک و بد میماندو نوعِ عمل
مانده برجا علّت و نوعِ علل
فتنه گر ،آنان که همراهش شوند
بی اصالت تر زِ امریکا ، بدند
روز می آید وَ شب در میرود
روزگار تلخ هم سر میرود
بادِ تغییرات می آید زِ راه
فتنه با فتنه گران در قعرِ چاه
کارکردن با تنِ زارو نزار
بهتر است از ظلم براهلِ دیار
این دو روزِ عمر ما خواهد گذشت
آفتابِ عمر ها باید گذشت
الغرض ،یک چندروزی چون گذشت
آمد از سویِ خلایق ضربِ شصت
روزِ دیماه آمدو روزِ قرار
روزِ سرکوبِ کسانِ جیره خوار
9 زِ دِی آمد و جاری شد ، روان
برد با خود فتنه وَ اصحابِ آن
فتنه خورد از مردمِ ایران شکست
فتنه گرها را زمانه بست دست
یک اشاره بودو باقی کارها
دیده دنیا حرکتِ ما بارها
ظاهراً پایانِ ره آمد پدید
فتنه گر سرکوب در اینجا شدید
پافشاری کرد ملّت بس بزرگ
تاکه رو شد دستها از سویِ گرگ
گرگ اکنون لافِ یاری میزند
حرف مهرو دوستداری میزند
هرکه گولش خورد حتماً مرده است
دوستی با گرگ عقلش برده است
ما که برجا مستقرّو برقرار
بوده ، با آنها نداریم هیچ کار
فکرِ خود بوده وَ خاکِ خویشتن
جمعِ ما محکم همه از مردو زن
با کمِ خود ساخته بسیارها
میکنیم از وحدتِ خود کارها
در طیِ تاریخ عالم دیده است
خلقِ ایران خلقِ دنیا دیده است
گولِ شیطان را نخواهد خورد او
بارِ او هرگز نخواهد برد او
هرچه میخواهیم با دستانِ خود
ساخته ،داده به فرزندانِ خود
نوکری از ما همیشه دور باد
چشمِ بدخواهِ مسلمان دور باد
کافران با دوستانِ کافران
در تلاش و مکر هستند هر زمان
ما موحّد بوده اهلِ باوریم
با بدان بد بوده برحق یاوریم
خاکِ ما این پاک میراثِ کهن
گشت بر بسیار دشمنها کفن
عزّتِ ایران و ایرانی به جاست
سینه هایِ پاک جایِ نامِ ماست
نسلِ ما کرده امانت را ادا
حفظ کرد ایرانِ زیبا از بلا
هست اکنون دورۀ نسلِ جدید
تا پدید آرد زِ خود فصلِ جدید
چشمِ دنیا خیره ،ازما خیره تر
سرفرود آرند ابناء بشر
کشورِ ایران چو خورشیدِ زمان
کرده آقائی به دنیا این زمان
راهِ آقائی تلاش و کوشش است
کاهشِ مصرف و نشرِ دانش است
کشورِ ایران و فرزندانِ آن
جاودانِ جاودانِ جاودان
احمدیزدانی(کوتوال) کن شروع با غیبت او را جان بگیر تو کمک از حربۀ بهتان بگیر